4 آهنگ جدید فیلم عالی که برای اسکار رد شده اند
یک موسیقی عالی باید در سطوح مختلف موفق باشد. نه تنها خود موسیقی باید جذاب و به خوبی ساخته شده باشد، بلکه باید با روایتی که در دست است جریان داشته باشد و غنای فیلم را افزایش دهد. بهترین نمرات فیلم آنهایی هستند که برای خود موسیقی و زمینه آنها در داستان نمادین هستند. نمرات انیو موریکونه بزرگ فقید را در نظر بگیرید. ریف های موسیقی در فیلم های خوب، بد، و زشت یا روزی روزگاری در غرب شنونده را فوراً به صحنه های مورد نظر منتقل می کند.
گاهی اوقات یک امتیاز عالی آشکار است، و گاهی اوقات برای درک اینکه چرا موسیقی در یک فیلم به خوبی کار می کند، چندین بار تماشا می شود. جوایز آکادمی اغلب نمرات عالی را به رسمیت می شناسند، اما مانند بسیاری از بخش های اسکار، جایزه بهترین موسیقی به طور امنی انجام می شود. این بدان معنا نیست که هیچ یک از برندگان اخیر بهترین امتیاز اصلی شایسته نبوده اند، اما برخی از نمرات تجربی و جالب تر از بین رفته اند.
با نگاهی به دهه گذشته، برخی از موثرترین قطعات موسیقی فیلم مورد بی توجهی قرار گرفتند. در اینجا ده موسیقی عالی اخیری که برای اسکار نادیده گرفته شده اند آورده شده است.
استیو جابز – دنیل پمبرتون
موسیقی دانیل پمبرتون برای استیو جابز، یکی از دست کمگرفتهشدهترین موسیقیهای یکی از کمارزششدهترین فیلمهای دهه، ترکیبی از هیجان الکتریکی فناوری جدید با کیفیت اپرایی است که بازتابی از ماهیت ساختاری منحصربهفرد فیلم است. قابل توجه است که موسیقی متن پرانرژی هرگز از تند بودن دیالوگ های آرون سورکین منحرف نمی شود و در واقع ماهیت ریتمیک کلمات را تقویت می کند.
از پمبرتون خواسته می شود تا لحظات قدرتمند زیادی را به ثمر برساند، و صحنه ای از دو مکالمه پرشور بین جابز و جان اسکالی (جف دانیلز) بسیار پیچیده و پرانرژی است. پمبرتون توانست سه سبک منحصر به فرد موسیقی را برای سه خط زمانی که فیلم پوشش می دهد، ایجاد کند که هر کدام صدای دقیق خود را داشتند. استیو جابز به خاطر افتخارات زیادی پشت سر گذاشته شد، اما بی توجهی به امتیاز یکی از ناامیدکننده ترین آنهاست.
Tron: Legacy – Daft Punk
Tron: Legacyمانند نسخه قبلی خود یک شگفتی بصری و صوتی است که دارای جلوه های نفس گیر است و هر دو فیلم به منبعی برای قدردانی فرقه تبدیل شده اند. Tron: Legacy یکی از متمایزترین بلاک باسترهای دهه گذشته است، اما بیشتر به خاطر موسیقی باورنکردنی دافت پانک شناخته شده است. بسیاری از فیلمهای ترون حول محور شگفتیهای دنیای دیجیتال و امکانات آیندهنگر میچرخند، و آهنگ سنگین سینتسایزر از Daft Punk بیننده را مستقیماً به قلب شبکه میبرد.
هر ویژگی در بازی به دلیل عنصر منحصر به فرد امتیاز برجسته می شود، و به ویژه اولین نبرد شبکه سام به لطف تم های همراه به همان اندازه هیجان انگیز است. شخصیتهای عجیب و غریبی مانند کاستور (مایکل شین) به لطف موسیقی به همان اندازه عجیب و غریب بیرون میآیند و صحنههای کندتر بین سم (گرت هدلاند) و پدرش (جف بریجز) بهطور غیرمنتظرهای احساساتی میشوند. مایه تاسف است که دفت پانک از آن زمان تاکنون هیچ فیلمی نگرفته است، اما Tron: Legacy مطمئناً شایسته نامزدی اسکار بود، زیرا به یکی از نمادین ترین موسیقی متن فیلم در خاطرات اخیر تبدیل شده است.
Good Time – Oneohtrix Point Never
برادران سافدی به لطف ترکیب منحصربفردشان از هایپررئالیسم، داستان جنایی، فلسفه و پرپیچ و خم مراقبهای، به برخی از فیلمسازان برجسته نسل خود تبدیل شدهاند، و موسیقیهای همراه آنها شیوههای منحصربهفردی را که در آن داستانهایشان را روایت میکنند، محکم کرده است. Good Time فیلمی است که اغلب مانند جریانی از آگاهی پخش میشود و موسیقی متن فوقالعاده Oneohtrix Point Never قادر به فروش این تغییرات شدید تونال و رویدادهای تکان دهنده است.
در قلب فیلم رابطه بین کانی (رابرت پتینسون) و برادرش نیکاس (بنی سافدی) قرار دارد و موسیقی در مورد شکستهای کانی بهعنوان یک نگهبان و مدتهایی که باید برای جبران اعمالش بگذرد، مدیتیشن میکند. اگرچه موسیقی متن اغلب در حرکات پیچیده خود باعث ایجاد اضطراب می شود، مضامین تکرار شونده کاملاً غم انگیز هستند و منعکس کننده ناکامی های مداوم اودیسه کانی هستند.
بلید رانر 2049 – هانس زیمر و بنجامین والفیش
اغلب ساختن دنبالهها سخت است، زیرا موسیقی متن یک فیلم موفق باید به موسیقی پایهگذاری شده در سلف احترام بگذارد و در عین حال ویژگیهای جدیدی را معرفی کند که آن را متمایز میکند. این یک چالش خاص در موردBlade Runner 2049 بود، زیرا امتیاز Vangelis از نسخه اصلی 1982 به راحتی در بین بهترین نمرات علمی تخیلی تمام دوران قرار می گیرد. خوشبختانه، موسیقی هانس زیمر و بنجامین والفیش با استفاده از ژانر علمی-تخیلی نوآر به عنوان ابزاری برای کاوش در نهادهای مشکوک اخلاقی و قدرت سرسام آور فناوری، همان ترس و راز و رمز را به تصویر می کشد.
دیالوگ های فیلم پراکنده است و اغلب اوقات موسیقی تنها چیزی است که صدایی به فیلمبرداری زیبای راجر دیکینز می دهد. سکانس هایی مانند صحنه سکس بین K و Joi یا خاطرات مصنوعی از Stelline ربات هستند
به لطف موسیقی بسیار زیبا و غم انگیز است، و در حالی که زیمر و والفیش عمدتاً در معرفی موسیقی جدید تخیلی هستند، تم نمادین «اشک در باران» را به شکلی درخشان بازمیگردانند تا فیلم را بهخوبی به پایان برسانند.
رانندگی - کلیف مارتینز
درایو از نظر ترکیبی از ژانرها، فیلمی شاخص بود. در حالی که بیشتر داستان شبیه نسخه ای برجسته از هر تعداد از حماسه های تخیلی جنایی لس آنجلس است، رمانتیسم و ??براقیت عمیقی وجود دارد که از ارتباط بین راننده (رایان گاسلینگ) و ایرنه (کری مولیگان) ناشی می شود. نیکلاس ویندینگ رفن اغلب فیلم را به عنوان یک «افسانه» توصیف میکند، و موسیقی فوقالعاده کلیف مارتینز به گنجاندن این مضامین خارقالعاده در ماهیت شیک و شیک اکشن کمک میکند.
راننده اغلب شخصیتی بی کلام است و تعاملات او با ایرن اغلب صرفاً از طریق موسیقی زیبا و فیلمبرداری احساس می شود. در حالی که فیلم بی امان است، زمان زیادی در محیط ها سپری می شود و مارتینز از این لحظات برای یافتن زیبایی های ناشناخته استفاده می کند. مارتینز و رفن رابطه کاری عالی دارند که با Only God Forgives، The Neon Demon و Too Old To Die Young ادامه یافت، اما همه چیز با درخشش Drive شروع شد.